محل تبلیغات شما



طبق آيه‌‌شریفه لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ» الگوگیری از سيره و سنت پیامبر(ص) می تواند راهگشاي خوبی برای بسیاری از مشکلات جامعه امروزی باشد که در ذیل به صد نمونه آن اشاره می شود.

۱-هنگام راه رفتن با آرامي و وقار راه مي رفت

۲-در راه رفتن قدم ها را بر زمين نمي کشيد.

۳-نگاهش پيوسته به زير افتاده و بر زمين دوخته بود.

۴-هرکه را مي ديد مبادرت به سلام مي کرد و کسي در سلام بر او سبقت نگرفت.

۵-وقتي با کسي دست مي داد دست خود را زودتر از دست او بيرون نمي کشيد.

۶-با مردم چنان معاشرت مي کرد که هرکس گمان مي کرد عزيزترين فرد نزد آن حضرت است.

۷-هرگاه به کسي مي نگريست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمي کرد.

۸-هرگز به روي مردم چشم نمي دوخت و خيره نگاه نمي کرد.

۹-چون اشاره مي کرد با دست اشاره مي کرد نه با چشم و ابرو.

۱۰-سکوتي طولاني داشت و تا نياز نمي شد لب به سخن نمي گشود.

۱۱-هرگاه با کسي، هم صحبت مي شد به سخنان او خوب گوش فرا مي داد.

۱۲-چون با کسي سخن مي گفت کاملا برمي گشت و رو به او مي نشست.

۱۳-با هرکه مي نشست تا او اراده برخاستن نمي کرد آن حضرت برنمي خاست.

۱۴-در مجلسي نمي نشست و برنمي خاست مگر با ياد خدا.

۱۵-هنگام ورود به مجلسي در آخر و نزديک درب مي نشست نه در صدر آن.

۱۶-در مجلس جاي خاصي را به خود اختصاص نمي داد و از آن نهي مي کرد.

۱۷-هرگز در حضور مردم تکيه نمي زد.

۱۸-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.

۱۹-اگر در محضر او چيزي رخ مي داد که ناپسند وي بود ناديده مي گرفت.

۲۰-اگر از کسي خطايي صادر مي گشت آن را نقل نمي کرد.

۲۱-کسي را بر لغزش و خطاي در سخن مواخذه نمي کرد.

۲۲-هرگز با کسي جدل و منازعه نمي کرد.

۲۳-هرگز سخن کسي را قطع نمي کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگويد.

۲۴-پاسخ به سوالي را چند مرتبه تکرار مي کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.

۲۵-چون سخن ناصواب از کسي مي شنيد. نمي فرمودـ چرا فلاني چنين گفت» بلکه مي فرمود بعضي مردم را چه مي شود که چنين مي گويند؟»

۲۶-با فقرا زياد نشست و برخاست مي کرد و با آنان هم غذا مي شد.

۲۷-دعوت بندگان و غلامان را مي پذيرفت.

۲۸-هديه را قبول مي کرد اگرچه به اندازه يک جرعه شير بود.

۲۹-بيش از همه صله رحم به جا مي آورد.

۳۰-به خويشاوندان خود احسان مي کرد بي آنکه آنان را بر ديگران برتري دهد.

۳۱-کار نيک را تحسين و تشويق مي فرمود و کار بد را تقبيح مي نمود و از آن نهي مي کرد.

۳۲-آنچه موجب صلاح دين و دنياي مردم بود به آنان مي فرمود و مکرر مي‌گفت هرآنچه حاضران از من مي شنوند به غايبان برسانند.

۳۳-هرکه عذر مي آورد عذر او را قبول مي کرد.

۳۴-هرگز کسي را حقير نمي شمرد.

۳۵-هرگز کسي را دشنام نداد و يا به لقب هاي بد نخواند.

۳۶-هرگز کسي از اطرافيان و بستگان خود را نفرين نکرد.

۳۷-هرگز عيب مردم را جستجو نمي کرد.

۳۸-از شر مردم برحذر بود ولي از آنان کناره نمي گرفت و با همه خوشخو بود.

۳۹-هرگز مذمت مردم را نمي کرد و بسيار مدح آنان نمي گفت.

۴۰-بر جسارت ديگران صبر مي فرمود و بدي را به نيکي جزا مي داد.

۴۱-از بيماران عيادت مي کرد اگرچه دور افتاده ترين نقطه مدينه بود.

۴۲-سراغ اصحاب خود را مي گرفت و همواره جوياي حال آنان مي شد.

۴۳-اصحاب را به بهترين نام هايشان صدا مي زد.

۴۴-با اصحابش در کارها بسيار م مي کرد و بر آن تاکيد مي فرمود.

۴۵-در جمع يارانش دايره وار مي نشست و اگر غريبه اي بر آنان وارد مي شد نمي توانست تشخيص دهد که پيامبر کداميک از ايشان است.

۴۶-ميان يارانش انس و الفت برقرار مي کرد.

۴۷-وفادارترين مردم به عهد و پيمان بود.

۴۸-هرگاه چيزي به فقير مي بخشيد به دست خودش مي داد و به کسي حواله نمي کرد.

۴۹-اگر در حال نماز بود و کسي پيش او مي آمد نمازش را کوتاه مي کرد.

۵۰-اگر در حال نماز بود و کودکي گريه مي کرد نمازش را کوتاه مي کرد.

۵۱-عزيزترين افراد نزد او کسي بود که خيرش بيشتر به ديگران مي رسيد.

۵۲-احدي از محضر او نا اميد نبود و مي فرمود برسانيد به من حاجت کسي را که نمي تواند حاجتش را به من برساند.»

۵۳-هرگاه کسي از او حاجتي مي خواست اگر مقدور بود روا مي فرمود و گرنه با سخني خوش و با وعده اي نيکو او را راضي مي کرد.

۵۴-هرگز جواب رد به درخواست کسي نداد مگر آنکه براي معصيت باشد.

۵۵-پيران را بسيار اکرام مي کرد و با کودکان بسيار مهربان بود.

۵۶-غريبان را خيلي مراعات مي کرد.

۵۷-با نيکي به شروران، دل آنان را به دست مي آورد و مجذوب خود مي کرد.

۵۸-همواره متبسم بود و در عين حال خوف زيادي از خدا بردل داشت .

۵۹-چون شاد مي شد چشم ها را بر هم مي گذاشت و خيلي اظهار فرح نمي کرد.

۶۰-اکثر خنديدن آن حضرت تبسم بود و صدايش به خنده بلند نمي شد .

۶۱-مزاح مي کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمي زد.

۶۲-نام بد را تغيير مي داد و به جاي آن نام نيک مي گذاشت.

۶۳-بردباري اش همواره بر خشم او سبقت مي گرفت.

۶۴-از براي فوت دنيا ناراحت نمي شد و يا به خشم نمي آمد.

۶۵-از براي خدا آنچنان به خشم مي آمد که ديگر کسي او را نمي شناخت

۶۶-هرگز براي خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حريم حق شکسته شود.

۶۷-هيچ خصلتي نزد آن حضرت منفورتر از دروغگويي نبود.

۶۸-در حال خشنودي و نا خشنودي جز ياد حق بر زبان نداشت.

۶۹-هرگز درهم و ديناري نزد خود پس انداز نکرد .

۷۰-در خوراک و پوشاک چيزي زيادتر از خدمتکارانش نداشت.

۷۱-روي خاک مي نشست و روي خاک غذا مي خورد.

۷۲- روي زمين مي خوابيد.

۷۳-کفش و لباس را خودش وصله مي کرد.

۷۴-با دست خودش شير مي دوشيد و پاي شتر ش را خودش مي بست.

۷۵-هر مرکبي برايش مهيا بود سوار مي شد و برايش فرقي نمي کرد.

۷۶-هرجا مي رفت عبايي که داشت به عنوان زير انداز خود استفاده مي کرد.

۷۷-اکثر جامه هاي آن حضرت سفيد بود.

۷۸-چون جامه نو مي پوشيد جامه قبلي خود را به فقيري مي بخشيد.

۷۹-جامه فاخري که داشت مخصوص روز جمعه بود.

۸۰-در هنگام کفش و لباس پوشيدن هميشه از سمت راست آغاز مي کرد.

۸۱-ژوليده مو بودن را کراهت مي دانست.

۸۲-هميشه خوشبو بود و بيشترين مخارج آن حضرت براي خريدن عطر بود.

۸۳-هميشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک مي زد.

۸۴-نور چشم او در نماز بود و آسايش و آرامش خود را در نماز مي يافت.

۸۵-ايام سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه مي داشت.

۸۶-هرگز نعمتي را مذمت نکرد.

۸۷-اندک نعمت خداوند را بزرگ مي شمرد.

۸۸-هرگز از غذايي تعريف نکرد يا از غذايي بد نگفت.

۸۹-موقع غذا هرچه حاضر مي کردند ميل مي فرمود.

۹۰-در سر سفره از جلوي خود غذا تناول مي فرمود.

۹۱-بر سر غذا از همه زودتر حاضر مي شد و از همه ديرتر دست مي کشيد.

۹۲-تا گرسنه نمي شد غذا ميل نمي کرد و قبل از سير شدن منصرف مي شد.

۹۳-معده اش هيچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.

۹۴-در غذا هرگز آروغ نزد.

۹۵-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمي خورد.

۹۶-بعد از غذا دستها را مي شست و روي خود مي کشيد.

۹۷-وقت آشاميدن سه جرعه آب مي نوشيد؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.

۹۸-از دوشيزگان پرده نشين با حياتر بود.

۹۹-چون مي خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه مي خواست.

۱۰۰-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسيم مي کرد: بخشي براي خدا، بخشي براي خانواده و بخشي براي خودش بود و وقت خودش را نيز با مردم قسمت مي کرد.

منابع: کتاب منتهي الآمال» محدث قمي و کتاب مکارم الاخلاق» طبرسي


إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ

رحلت عالم مجاهد و فرزانه، مرجع عالیقدر تشیع حضرت آیت‌الله العظمی شیخ محمد آصف محسنی(اعلی الله مقامه الشریف) را به محضر مقدس امام زمان(عج) جامعه ت، دانشگاهیان، ارادت مندان، بیت معظم له و عموم ملت شریف افغانستان تسلیت عرص میکنم.

حضرت آیت الله محسنی پر نفوذ ترین عالم دینی، مدافع تقریب مذاهب اسلامی، رییس شورای علمای شیعه افغانستان، و بنیانگذار حوزه علمیه و دانشگاه خاتم النبیین در کابل و عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) بود، ایشان در علوم مختلف اسلامی از جمله تفسیر، فقه، اصول، رجال و حدیث از نادر ترین شخصیت های علمی کشور افغانستان به شمار میرفت.

ایشان در فقه و اصول، از شاگردان سید محسن حکیم و سید ابوالقاسم خویی بود و آثاری وی در علوم مختلف از جمله کتاب بحوث فی علم الرجال» و مَشرَعَةُ بحارالانوار» یکی از ماندگار ترین تألیفات ایشان به شمار میرود.

ایشان پس از سال ها تلاش و خدمت به جامعه علمی و فرهنگی کشور در سن 84 سالگی دار فانی را وداع گفت.

روحش شاد و یادش گرامی باد.


در اين بحث ابتدا به بررسي انگيزه هاي عقلاني پيدايش پلوراليسم ديني بپردازيم و ببينيم صرف نظر از انگيزه هاي سياسي که احيانا ممکن است در پشت طرح اين انديشه وجود داشته باشد، چه انگيزه اي باعث شده که برخي بدون آن که واقعا غرض و مرضي داشته باشند با انگيزه هاي عقلاني و منطقي ( لااقل در نظر خودشان) اين مسأله را طرح کنند. در تحليل اين مسأله بايد بگوييم جداي از انگيزه هاي سياسي، حداقل دو انگيزه ي ديگر ممکن است براي اين مسأله در نظر گرفت.


معاویه وارد مکه شد، گروهی بر معاویه وارد شدند و گفتند: آیا میدانی که ابن عباس تفسیر قرآن میکنه؟

 

معاویه گفت: خب ابن عباس پسر عمه ی پیغمبر بوده، او از هاشمیان است! اگر او نکند که تفسیر کند؟!

گفتند: تفسیر میکند آیات رو به نفع علی بن ابیطالب! ما از این شاکی هستیم!

معاویه گفت: خودم رسما وارد مجلس میشوم و جمعشان را برهم میزنم.


مقدمه:

خطبه فدک در حالی ایراد گردید که:

  1. پیامبرخاتم(س) از دنیا رفته است، با نبود آن حضرت خطر دین گریزی بلکه خطر دین ستیزی یعنی سکولاریسم امت پیامبر(ص) را تهدید می کرد.
  2. وصی و جانشین رسول الله یعنی امام علی(ع)  در جریان سقیفه از مدار حکومت کنار زده شد و با کنار زدن آن حضرت عملا سکولاریسم تحقق پیدا کرد.
  3. سرزمین فدک که هدیه رسول الله به دخت گرامی آن حضرت بود بر خلاف صریح آیات قرآن از دست حضرت زهرا(س) گرفته شد و با غصب فدک و مخالفت با صریح آیات قرآن طبل محکم بر اندیشه سکولاریسم نواخته شد.
  4. هدف اصلی حضرت فاطمه(س) در خطبه فدک، تحکیم پایه های دینی و تبیین فتنه و خطر بسیار بزرک اندیشه سکولاریسم بود، که امّت اسلامی را از آن بر حذر داشت. لذا توجه به مهم ترین مطالب و موضوعات خطبه فدک و دقت در برخی از جملات آن بانو گویای صدق این مدعاست.

زمینه های پیدایش سکولاریسم

زمینه های تاریخی و فلسفی وکلامی پیدایش سکولاریسم در دین و اندیشه و علم(1)
سکولار یعنی آنچه به این جهان تعلق دارد و به همان اندازه از خداوند و اُلوهیت دور است. و سکولاریسم یعنی دنیویت و اعتقاد به اصالت امور دنیوی، در مقابل امور الهی.
سکولاریسم عبارت است از: گرایشی که طرفدار و مروج حذف یا بی اعتنایی و به حاشیه راندن دین در ساحتهای مختلف حیات انسانی- از قبیل ت، حکومت، علم، عقلانیت، اخلاق، هنر، اقتصاد، تعلیم و تربیت، .- است. و پدیده سکولاریزاسیون عبارت است از: فرایند یا جریانی که در طی آن شئونات ی، اجتماعی و اخلاقی جامعه دیانت زدایی و قداست زدایی میشوند و اندیشه دینی و اعمال دینی و نهادهای دینی نقش اجتماعی خود را از دست میدهند.

زمینه های بروز سکولاریسم را میتوان چنین برشمرد:
1. از برخی عبارات متون مقدس ازاناجیل موجود و روایات حواریون و تفسیر مورد قبول کلیسا بوی جداانگاری امور دنیوی از امور قدسی استشمام میشود. مثلا در انجیل، از حضرت عیسی ع نقل شده است که: مال قیصر را به قیصر عطا کنید و مال خدا را به خدا.»
2. گفته ها و نوشته های حواریون: مثلا از پِطرُس نقل شده که: هر منصب بشری را به خاطر خداوند اطاعت کنید؛ خواه پادشاه را که فوق همه است و خواه حکام را که رسولان وی هستند.»
3. فقدان نظام اجتماعی در مسیحیت: پس از نسخ شریعتِ موسی ع توسط "شورای اورشلیم"، آیین مسیحیت در دستوراتی اندک و فردی خلاصه شد.
4. تفسیر متفکران مسیحی: مثلا  قدّیس آگوستین نظریه دو شهر- شهر خدا و شهر دنیا- را مطرح کرد و برای هر یک پادشاهی جداگانه در نظر گرفت؛ پاپ پادشاه شهر خدا تلقی شد و حکمران، پادشاه شهر دنیا.
5. فساد دستگاه کلیسا: پیدایش دنیاگرایی، فساد مالی، مفاسد اخلاقی در دستگاه کلیسا و پیدایش دو پاپ و سه پاپ همزمان و نزاع بین پاپها- که پادشاهان شهر خدا تلقی میشدند-، و همچنین ایجاد دادگاههای خشن تفتیش عقاید مردم و اندیشمندان را به سوی اندیشه تبدیل دین به امری غیرحکومتی و غیراجتماعی سوق داد.
6. جنبش اصلاح دینی و پروتستانیسم: در نتیجه مفاسد کلیسا نهضت اصلاح دینی (رِفُرمیسم) شکل گرفت، مذهب پروتستانیسم به وجود آمد و منادی خصوصی سازی دین گردید.
7. عدم مدیریت صحیح علم توسط نهاد دین موجب شد علم در دست دیگران مدیریت شود و علمِ نابرخاسته از اندیشه دینی، سامانبخشی زندگی بشر را بر عهده گیرد و طبعا شئون زندگی بشر را از تحت سرپرستی دین خارج کند.
9. انسان محوری (اومانیسم) از قرن 14میلادی: اومانیسم فلسفه ای است که تمایلات نفسانی انسان را در محور تأملات خود قرار میدهد و آن را معیار همه چیز میداند. این اندیشه زندگی بشر را در جهت امیال حیوانی و ناسوتی انسان اداره میکند و آن را از تحت تدبیر دین الهی خارج مینماید.
8. دموکراسی: در عصر روشنگری (قرون17 و میلادی) نظریه ی خداسالاری (تئوکراسی: مشروعیت الهی) جای خود را به مردمسالاری (دموکراسی: مشروعیت مردمی) داد. و عالَم ت، خارج از سیطره ولایت تشریعی خداوند متعال تلقی گردید.
9. علم گرایی (سایِنتیسم) در دوره روشنگری: پیشرفت چشمگیر علم تجربی (سایِنس) تغییر برخی عقاید مسیحی را در پی داشت و آموزه های مسیحیت توسط علومی چون جامعه شناسی، روانشناسی، فیزیولوژی و. طرد شد. بعلاوه، چنین تلقی شد که با تبیین علمی پدیده های مادی از طریق روابط طبیعی میان آنها، جایی برای تبیین ماوراء طبیعی این پدیده ها باقی نمیماند و دیگر نمیتوان آنها را معلول علل غیرمادی قلمداد کرد و پیدایش پدیده ها را به مشیت الهی منتسب دانست. بدینسان، پیشرفت علمی به تضعیف دین منجر شد و دین، به عنوان سرپرست و سامان دهنده زندگی بشر، جای خود را به علم داد.
10. عقل گرایی (راسیونالیسم) (2) در عصر روشنگری: پیشرفتهای چشمگیر علمی احساس خوداتکائی عقل و استغناء عقل از تعالیم دین را در برخی پدید آورد. این اندیشه تا بدانجا پیش رفت که قرن میلادی "عصر عقل" نامیده شد. این "عقل" مبنای کلیت نظام معاش در دوران مدرن است و معیشت انسان مدرن- همچون نظامات ی و مدلهای اقتصادی- را بدون اتکاء بر تشریع الهی ترسیم میکند.
11. فردگرایی در عصر روشنگری و پیتیسم: مسیحیت به مکلف بودن انسان معتقد بود. در دوره روشنگری اندیشه اصالت فرد انسان و اعتقاد به حقوق طبیعی او، تکلیف را از انسان نفی کرد. (نفی امکان مقدس بودن اعمال انسان) از سوی دیگر، اعتبار کتاب مقدس نیز به علت نگاشته شدن آن توسط غیرمعصوم از بین رفت (نفی قداست متون دینی). بدینسان معنای دینداری به امری صرفا قلبی (پیتیسم) و تجربه شخصیِ فردِ متدین تقلیل یافت؛ که مستم جدایی عرصه زندگی بشر از حیطه حاکمیت دین است.
******
پیشینه سکولاریسم ی و اقتصادی با تاکید بر نقش یهود(3)
حرفه رباخواری در میان یهودیان قدمتی کهن دارد. با آغاز جدی استقرار جوامع یهودی در اروپای مرکزی در سده 11م میلادی، مرحله جدید رباخواری یهودی به شکلی گسترده در اروپای مرکزی رواج یافت. در نیمه دوم سده 11م میلادی، جنگ‌های صلیبی حکمرانان مسیحی اروپا علیه مسلمانان آغاز شد و این بازار خوبی بود برای گسترش و اوجگیری رباخواری یهودیان اروپای مرکزی. "شهسواران مسیح" (شوالیه ها) برای تجهیز سپاه و لشکرکشی به شرق، به نقدینگی نیاز داشتند. یهودیان نقدینگی مورد نیاز "شوالیه‌ها" را فراهم می‌ساختند، یا به صورت برات قابل وصول در نزد یهودیان مستقر در شرق به ایشان "اعتبار مالی" می‌دادند. آنان در ازای این "سرمایه‌گذاری"، یا در اموال غارت شده سهیم می‌شدند یا پس از عملیات پول خویش را با بهره‌ای کلان دریافت می‌داشتند. دستاوردهای تاراج صلیبی چنان عظیم بود که هم اصل سرمایه و "سود" یهودیان پرداخت می‌شد و هم خزانه‌ای سرشار برای "شهسواران مسیح" فراهم می‌ساخت. از سده 12م تا سده 15م رباخواری منبع اصلی درآمد یهودیان مستقر در اروپای مسیحی بود.
در سده 13میلادی، تکاپوی مالی یهودیان چنان در اروپا توسعه یافت که از سال 1230م مخالفت شدید کلیسا را برانگیخت و موجی از مبارزه با رباخواری را پدید ساخت. ولی سرانجام این موج به شکست انجامید؛ چراکه شاهان و حکمرانان محلی اروپا رباخواریِ یهودیان را منبعی سرشار برای تأمین درآمدهای خویش می‌دانستند و آشکار یا پنهان به آن میدان می‌دادند. در واقع، یهودیان "خزانه شاه" بودند.  بهرروی، از سده 13م میلادی، رباخواری یهودی شیوه متعارف مبادله مالی در اروپا شد.  و در سده‌های بعد، عملیات مالی مبتنی بر ربا به نظام مالی حاکم بر دنیای غرب و سرانجام سراسر جهان بدل گردید.
در آئین مسیح نیز، چون اسلام، رباخواری ممنوع است. بدینسان، گسترش رباخواری در اروپای مسیحی طی سده‌های 11 و 12میلادی را باید سرآغاز فرایند "سکولاریزاسیون"- به معنای جدا شدن "حکومتگری" و "ت" از احکام شرعی مسیحیت- شمرد؛ هرچند این مفهوم بسیار دیرتر، در اواخر سده شانزدهم، پدید شد. دست اندرکاران سود و سوداگری در آنتورپ، لندن و آمستردام بر آن باور شدند که سرمایه، اعتبار، بانکداری، دادوستدهای بزرگ، امور گسترده مالی و دیگر مسایلی که با زندگی بازرگانی در پیوند بود سخت بایسته می‌باشد. درست از همین رهگذر بود که بورژوازی [اشرافیت] اروپا راه خویش را از دستورهای پیشین کیش مسیح جدا کرد.» کار بدانجا کشید که در نیمه اول سده شانزدهم، در ایتالیا (کانون اصلی اقتدار پاپ) حدود 500 صرافی یهودی استقرار داشت.

________________________________________
1. ر.ک: عبدالرسول بیات؛ درآمدی بر مکاتب و اندیشه های معاصر، فرهنگ واژه ها؛ ص 327-329 / شهریار زرشناس، واژه نامه فرهنگی، ی؛ ص 53-61، 153، 138/ آیة الله جوادی آملی؛  نسبت دین و دنیا، بررسی و نقد نظریه سکولاریسم؛ ص 44-45.
2. آیة الله جوادی آملی؛  نسبت دین و دنیا (بررسی و نقد نظریه سکولاریسم)؛ نشر اسراء،  ص 33-58.
3. ر.ک: عبدالله شهبازی، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران؛ ج2؛ ص 107-113.


حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در درس خارج فقه در مسجد اعظم به عظمت جایگاه مرحوم خراسانی و مقام علمی او اشاره کردند و بیان داشتند:

چند سال قبل یک کنگره بسیار عظیمی درباره بزرگداشت مرحوم خراسانی(رضوان الله تعالی علیه) برگزار شد که سخنرانش ما بودیم، در آن کنگره از سه جهت بحث کردیم؛ یکی عظمت افغانستان، یکی رجال علمی نام‌آوری که از بلخ و بخارا و سایر مناطق افغانستان برخاستند و یکی درباره عظمت، جلال و شکوه مرحوم خراسانی. هر سه مسئله به طور مبسوط در آن کنگره بحث شد و آنچه در مراسم رونمایی کتاب تحریر الاصول گفته شده، منظور آن بود که یک کسی که سابقه بساطت در زندگی دارد به جایی رسید که یک قرن است تمام حوزه‌های شیعه را تحت الشعاع خود قرار داده است؛ این اجلال و عظمت مرحوم خراسانی بود!


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها